خیلی وقته اینجا نیومدم. انگار دیگه مال من نیست. داشتم تو اینترنت میچرخیدم که به یه سری نوشته برخوردم. در یک آن خودم رو همزاد پنداشتم با نویسندش که یه آقاهست به اسم مترسک فیلسوف!! گفتم حالا که حال نوشتن ندارم، لااقل عمل کپی پیست رو انجام بدم و این شد که الان میخونین :
( ا ف س و ن ) ميشود نوشت: وفانس و واحد اندازه گيری وفا را کشف کرد ( ا ف س و ن ) ميشود نوشت : واسنف! و يک عمر برای فهمش ، دانشگاه رفت و مدرک گرفت. ( ا ف س و ن ) ميشود نوشت : سوفان (so Fun) و زبان آموخت ميشود بسيار جالب و بامزه. (ا ف س و ن ) ميشود نوشت: فانوس و به ياد فانوس اسکندريه. يک عمر با اسکندر مقدونی در ساحل قدم زد و فلسفه بافت. (ا ف س و ن ) میشود نوشت : افسون! و يک عمر ، مست بود.ميشود نوشت افسون!… جادووو…
حالم بده! دعا کنيد ، بميرم!… ولی نه! اگر از دعای شما بميرم ، يعنی خدايی هست که دعايتان را اجابت کرده و اين يعنی: آن دنيايی خواهد بود و… بيخيالش نشين. يالا دعا کنيد بهارنارنج بياد اينجا. همين الان.
از قديم گفته اند: «هر کی يه قيمتی داره!»…………..» بهار نارنج من! قيمت وجود مبارک مرقوم فرماييد… الساعه واريز ميکنم»
مفاهيم چه زود رنگ مصداقی دگر ميگيرند: با بهارنارنج: درد! رنج! شکست! نيهيليسم! نکبت! خودکشی! مرگ!…. با افسون: آبی! سبز! باران! شور! ديوانگی! بادام! و «مترسک فيلسوفی» که ميخواهد ديوانه وار عاشق باشد… ديوانه باشد… زندگی را ديوانگان خلق کردند… که مرگ اختراع احمقانه ی توهم عاقلان بود…همين!!!
خانومه گفت: «آقاهه! فکر کردی ميتونی من را مثل يک هلوی آبدار ببلعی؟»… آقاهه گفت:»هلو جون! اينقدر در عالم «خود هلو پنداری» خودت بمون ، که توی دنيای بسته و شاعرانه ات بگندی و شراب بشی.سالها بعد ، همراه نوه هام ميام و ميخورمت ، که مستت بشم و بالات بيارم…
مترسک فيلسوف در فاصله ايست ما بين عدم و وجود. نه به عدم معتقد است و نه به وجود زيرا ديگر نه بودن و نه نبودن مساله ای نيست و اين است نه مقدس… شك نيست كه من ك… خل هستم!!!
آدرس آقای مترسک فیلسوف :
http://matarsak123.blogfa.com